معنی مذاکره و گفتگو
حل جدول
فرهنگ معین
(مُ کِ رِ) [ع. مذاکره] (مص ل.) گفتگو کردن درباره کاری یا امری.
فرهنگ فارسی هوشیار
مذاکره و مذاکرت در فارسی: گفت و گو خویسه (مصدر) گفتگو کردن با کسی در موضوعی، (اسم) گفتگو: مااین روایت بمذاکره شنیدیم. جمع: مذاکرات.
لغت نامه دهخدا
مذاکره. [م ُ ک َ رَ] (از ع اِمص) مکالمه. گفتگو: در میان مذاکره وی را گفتم هر چند تو در روزگار سلطانان گذشته نبودی که شعر تو دیدندی. (تاریخ بیهقی ص 275).
گفتگو
گفتگو. [گ ُ ت ُ] (اِمص مرکب) مکالمت. (آنندراج). مباحثه. مجادله. گفت و شنود:
نگر نرّه دیو اندرین جستجو
چه جست و چه دید اندرین گفتگو.
فردوسی.
می اندر گفتگو آمد پس از گفتار جنگ آمد
خم و خانه بچشم من همه تاریک و تنگ آمد.
فرخی.
و او کسی است که در حکم بر او غلبه نمی توان کرد و در شکست و بست با او گفتگو و برابری نمی توان نمود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 310).
همچو آن ابلیس و ذریات او
با خدا در جنگ و اندر گفتگو.
مولوی.
گفتگو آیین درویشی نبود
ورنه با تو ماجراها داشتیم.
حافظ.
و رجوع به گفتگوی و گفت و گوی شود.
گفتگو کردن
گفتگو کردن. [گ ُ ت ُ ک َ دَ] (مص مرکب) سخن گفتن. مذاکره کردن. رجوع به گفتگو و گفتگوی و گفتار شود.
کلمات بیگانه به فارسی
گفتگو
فرهنگ واژههای فارسی سره
گفت و گذار، گفتگو
فرهنگ عمید
با کسی در امری گفتگو کردن،
مترادف و متضاد زبان فارسی
تعبیر خواب
در یک مذاکره مربوط به کاری شرکت می کنید: فقط به عقاید خودتان اعتماد کنید
در یک مذاکره شما را فریب می دهند: از شما سرقت خواهد شد
مذاکره بنفع شما به پایان می رسد: ترقی در کار دیگران مذاکرات پرسودی انجام می دهند: دوستان بسیار صادقی خواهید داشت - کتاب سرزمین رویاها
واژه پیشنهادی
مذاکره
فارسی به آلمانی
Besprechung (f), Konferenz (f), Besprechung (f), Diskussion (f)
معادل ابجد
1498